عبدالقادر بلوچ را بهتر بشناسیم!!
مروج کتاب
عبدالقادر بلوچ
«عبدالقادر بلوچ» در نخستین روزهای تابستان سال 1373 چهارم تیرماه در روستای یکهزار نفره مرکز دهستان روستای «وشنام دری» بخش مرکزی چابهار در استان سیستان و بلوچستان چشم به جهان گشود، روستایی که در زمان تولد او حدود 600 نفر جمعیت و فقط تا دوره دبستان مدرسه داشت و او مجبور شد برای ادامه تحصیل در دوره راهنمایی به روستای «وشنام حاجی رمضان» که پنج کیلومتر با روستایشان فاصله داشت، برود، گاه پیاده و گاهی هم با خودروی گذری. اگر ماشین گیرش نمی آمد گاه پیش می آمد که در زمستانها شب و موقع شام به خانه می رسید.
سال دوم راهنمایی بود که مدیر مدرسه «سعدی» که او در آن درس می خواند، چشم از جهان فروبست، مدرسه تعطیل و برای ادامه تحصیل در مقطع سوم راهنمایی به ناچار راهی چابهار شد.شهر چابهار از روستای وشنام دری 25 کیلومتر فاصله داشت و از آنجا که رفت و آمد سخت بود تا پایان دوره دبیرستان در خانه عمویش در چابهار زندگی کرد و فقط جمعه ها به روستایشان برمی گشت. برای او که در یک روستای کوچک بزرگ شده بود، چابهار پر از شگفتی بود: « تا آن زمان شلوغی شهر را از نزدیک ندیده بودم، خیابانها پر از ماشین بود و در کنار آنها ساختمان ها و آپارتمان ها سرک کشیده بودند.»
در این شهر بود که برای نخستین بار با کتابخانه آشنا شد. تا پیش از آن حتی خبر نداشت که غیر از کتابهای مدرسه، کتابهای دیگری نیز وجود دارد. در کتابخانه عضو و عاشق کتاب شد، در کنار درسهای مدرسه، معمولا هفته ای یک کتاب می خواند، بیشتر رمان هایی از نویسندگانی چون فرهاد حسن زاده ، فریبا کلهر، جمال الدین اکرمی و عباس جهانگیریان. در سال 1391 در رشته کامپیوتر از هنرستان «فاروق اعظم» چابهار دیپلم گرفت و به روستا بازگشت.
از آنجا که در این مدت به کارهای فرهنگی علاقمند و از طرفی متوجه شده بود که اغلب دانش آموزان روستا بویژه دخترها پس از مقطع ابتدایی ترک تحصیل می کنند، با مشورت با دوستانش به این نتیجه رسید که راه اندازی یک کتابخانه در روستا، حیاتی و راهگشاست. نامه نگاری ها را با اداره های مربوطه آغاز کرد اما هیچ نهاد وفردی کمک نکرد و پس از یکسال پیگیری ناامید شد. مدتی بعد با تعدادی از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان آشنا و با کتابهای اهدایی آنها قرار شد، کتابخانه روستا افتتاح شود. تا مدتها بچه ها را زیر سایه درختان جمع می کرد و برایشان کتاب می خواند و و از شیوه های مختلف استفاده می کرد تا آنها را به کتاب وکتابخوانی علاقمند کند. تا اینکه روز به روز تعداشون بیشتر می شد.
مدتی بعد پس از استقبال بچه ها از کتاب و کتابخوانی به فکرش رسید تا با همت اهالی روستا، اتاقی را که قبلا دفتر شرکت مخابرات روستا بود و برای تماسهای تلفنی استفاده می شد و حالا با آمدن موبایل بلااستفاده شده بود، کتابخانه روستا کند، این اتفاق میسر شد و تعدادی داوطلب از سراسر ایران نیز به تجهیز کتابخانه کمک کردند، حالا کتابخانه حدود دو هزار جلد کتاب با موضوعات مختلف از علوم پایه و ادبیات جهان و تاریخ و جغرافیا گرفته تا روانشناسی و 200 نفر عضو دارد.علاقه بچه ها به کتاب زیاد شد، والدین تاثیر کتابخوانی را در رفتار بچه ها دیدند و نیکوکاران دست به کار شدند. ساخت ساختمان مدرسه راهنمایی دخترانه در روستا آغاز شد و آنها به تحصیل بازگشتند. و همین طور ساختمان جدید کتابخانه روستا با تجهیزات نوین کتابخوانی با همکاری خیرین و مردم ساخته و به بهره برداری رساندند.
عبدالقادر بلوچ خودش را وقف روستایش کرده، غیر از کتاب و کتابخوانی، فعالیت های دیگری نیز دارد. از فعالیت های زیست محیطی و بهداشتی تا برگزاری کلاس های آموزشی، نقاشی ،داستان نویسی، آموزش زبان انگلیسی و همین طوربرقراری ارتباط بچه ها با نویسندگان به صورت کلاس های آنلاین .راندازی چمن مصنوعی روستا. در این روستا طرح «سبد سیارکتاب» هم به همت او اجرا شد طرحی که بر طبق آن برای کسانی که رفت و آمدشان به کتابخانه میسر نبود کتاب های در خواستی در سبدهایی گذاشته و از طریق مغازه ها، مدارس ، میادین فوتبال و روستاهای همجوار امانت داده می شد.
او آنقدر در روستای خودش در این زمینه فعالیت کرد که برای راه اندازی کتابخانه های داوطلب در کشور از جمله از استان های گلستان و کرمان و سایر مناطق استان سیستان و و بلوچستان نیز از تجربه او کمک گرفتند و در شکل و راندازای آنها همکاری کردند.
در سال 1398 به عنوان نامزد جشنواره مروجان کتاب انتخاب شد و در سال گذشته بود که در جشنواره «روستاهای و عشایر دوستدار کتاب» که بیش از دو هزار روستا در آن شرکت کرده بودند روستای وشنام دری جز ۱۰ روستای برتر کشور انتخاب و به عنوان روستای دوستدارکتاب شناخته شد. و و خودش امسال بعنوان مروج کتاب برتر سال دانشجویی انتشارات فرهنگی جهاد دانشگاهی ایران را اذهان خودش کرد.